به نظر می رسد خود سبزه متوجه شده است که یک مربی راضی مربی خوبی است. طولی نکشید که او همه چیز معمولی را به دست آورد... مربی بیدمشک لیس نیز به سرعت پیدا شد. بنابراین مربی حتی مجبور نبود دکمه های شلوارش را باز کند - دختر خودش آن را اداره کرد. من عاشق این نوع ورزش های پیشرفته دانش آموزی هستم. )
یک سبزه زیبا مدتهاست که چشمش به یک پسر بوده است. برای سرگرم کردن او، او مانند یک اطلسی لباس می پوشید. و دیری نیافت تمام سوراخ های او قبلاً با انگشتان و زبان گرم شده بود، شکاف های مرطوب آماده استفاده بود. و روشن بود. آیا او از این موضوع خوشحال بود؟ البته از شور و شوقی که او با آن تکان میخورد آشکار بود. وتر پایانی... و تقدیر از صورتش به سمت سینه هایش چکید. آه، من هم چند جرعه دیگر به او می دادم!
♪ من عاشق همچین دختری هستم ♪